چند شب پیش از عملیات، شهید احمد جولاییان همراه با یکی از دوستانش برای انجام آخرین شناسایی به محور دشمن رفته بود. درست در همان محوری که قرار بود امشب در آن عملیات اجرا شود، در حالی که نهر ابو... ادامه مطلب
بسم رب الشهدا و الصديقين لبخند جبهه برادر جانباز حاج حسن كُرزِهبُر نشست شهيد پژوهي15 / 8 / 1387 بسم الله الرحمن الرحیم نماز ميت بعد از عملیات خیبر 6 – 7 نفر از دوستان آماده شدیم بریم مشهد م... ادامه مطلب
روز بعد ازبمباران چند ساعتی استراحت داشتم. سعی کردم از فرصت استفاده کنم وسری به خیابان های شهر بزنم. هنگام قدم زدن صحنه های عجیبی رادیدم. صحنه هایی که زبان در گفتنش وصف آن عاجز است. عراق بمب... ادامه مطلب
ما با او شوخي كرديم و گفتيم: «نه بابا، آقاسيد، شما كه شهيد نمي شوي.»گفت: «باور كنيد من شهيد مي شوم و همين تويوتايي كه الان از اينجا عبور كرد، وقتي برگردد شما مرا داخل آن تويوتا مي گذاريد!»ما... ادامه مطلب
تندیس زنی که نمادی است بر مقاومت شیرزنان گیلانغرب؛ همانها که سالها در سختترین شرایط جنگی ایستادگی کردند و هرگز عرصه را برای حضور دشمن خالی نکردند…. بانوی چریک فاطمهسادات نوابصفوی،... ادامه مطلب
گروهی به دانشگاه بازگشتند و به دور از سیاست، پی زندگی خود را گرفتند، گروهی دیگر راهی عرصه سیاست شدند، در این بین، بسیاری از دانشجویان نیز راهی جبههها شده و در بین آنها کم نبودند کسانی که شر... ادامه مطلب
يكي از جيب هاي پيراهن نظامي اش را كه باز كرديم تا كارت شناسايي و مداركش را خارج كنيم، در كمال حيرت و تعجب آينه اي كوچك ديديم كه در پشت آن، تصويري نقاشي شده از تمثال امام رضا(ع) نقش بسته بود.... ادامه مطلب
می دانید که پل آبادان خرمشهر یک جا قطع شده بود ، یعنی شکسته بود و قابل عبور و مرور نبود ؛ بچه ها از زیر پل راه باز کرده بودند و تا محل آن شکستگی می رفتند من تا آن انتها رفتم و آنجا هم احتمال... ادامه مطلب
ازمنطقه دور شده ایم . آخرین منورجبهه از دور سوسو می زند ، ناله های ضعیف کاتیوشای خودی را هنوز می توان شنید . منطقه کوهستانی تمام می شود. حالا اتوبوس های سوپر دولوکس آماده اند تا بقیه راه را... ادامه مطلب
روز بعد هم با گلوله های توپخانه دشمن زیر آتش قرار گرفتیم؛ اما در هر حال با مقاومت و ایستادگی خویش مانعی برای پیشروی دشمن و سقوط سرپل ذهاب شدیم. ساعت 9 و نیم صبح روز بعد، توپخانه دشمن به سمت... ادامه مطلب
دو روز بعد از شب عمليات، پروانة موتور يكي از يدككشها در آبهاي رود كارون، در سيم بوكسل گير كرد. به اتّفاق جمعي از برادران از جمله برادر زاهدي، مشغول جداسازي سيم بوكسل از پروانه شديم و پس ا... ادامه مطلب
صندوق قرض الحسنه،كارخيري بو.د كه مشكل گشاي خيلي ازبچه ها شد.بچه هاباحقوق مختصري كه مي گرفتند، اين صندوق را راه اندختند تا آنهايي كه درمواقعي خاص، مثل بيماري احتياج به پول داشتند، بتوانند گرف... ادامه مطلب
ازهمان شب اول دستهاي ما آماده شد براي سينه زدن، دستهاي آنها نيز بالا رفت براي فرود كابل، باتوم، شلاق بربد نهاي نحيف. شب سوم بود كه انگارحادثة كربلا جلو چشم بچه ها مجسم شد.آن شب عراقيها نشان... ادامه مطلب
حتي فرمانده هم نتوانست آرامشان كند. در كه باز شد، 50 سرباز ريختند داخل. يكي از آن كساني كه سينه اش سرخ شده بود، خودش را خيلي زود به كليد برق رساندو… آسايشگاه، غرق تاريكي شد.تاريك شدن آ... ادامه مطلب