اوایل خرداد ماه سال 63 مصادف شده بود با ماه مبارک رمضان ما در تیپ آموزشی 20 رمضان مسئولیت نیروهای اعزامی به منطقه را بر عهده داشتیم و در اردوگاهی نزدیک به پادگان دوکوهه در جاده اندیمشک مستقر... ادامه مطلب
تیرماه سال 61 با ماه مبارک رمضان مصادف شده بود. من یک بسیجی کم سن و سال بودم و هنوز چهارده سالم تمام نشده بود که برای دومین بار به جبهه اعزام میشدم….. محمدعلی قنبری از رزمندگان دفاعم... ادامه مطلب
و من اینجا هستم؛ تنها در شلوغی. مهماتم را جاسازی کردهام توی اسلحه و منتظر فرمان حرکت هستم. دادوفریادهای بچهها و صدای رادیو گوشم را هدف گرفتهاند. چند ساعتی میشود اعلام آمادهباش کردهاند... ادامه مطلب
روز 23 آبان حسینیه عاشقان ثارالله ستاد فرماندهی کل سپاه پذیرای میهمانانی بس ارزشمند بود. شهدای حادثه ملارد که پیکرهای بی جانشان را برای بیعتی ابدی با رهبر خود آورده بودند و رهبری که دوباره ی... ادامه مطلب
برای شناسایی وضعیت استقرار نیروهای دشمن به فرمان «شهید دکتر چمران»، به همراه دو نفر از همرزمانم به سمت مواضع بعثیها رفته و ۷ کیلومتر از نیروهای خودمان فاصله گرفته بودیم. ساعت ۲ بعدازظهر بود... ادامه مطلب
خدايا عذر ميخواهم از اين که بخود اجازه ميدهم که با تو راز و نياز کنم عذر ميخواهم که ادعا هاي زياد دارم در مقابل تو اظهار وجود ميکنم در حالي که خوب ميدانم وجود من ضائيده ي اراده من نيست و بدو... ادامه مطلب
عراقی ها به خاطر این که درجهان، نزد افکار عمومی اعلام کنند، جمهوری اسلامی ایران، مرد جنگی ندارد و بچه های کم سن و سال را به جنگ می فرستد، همیشه خدا سن بچه ها را کمتر از آنچه که بودند، توی لی... ادامه مطلب
از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد یک ماه بطور مداوم کربلا را می دیدم. «ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین». بارپرودگارا، ای رب العالمین، ای غیا... ادامه مطلب
از یکی ،دو ساعت قبل به این طرف،فقط همین پیام را داشتند:”ما راهمان را گم کردیم.نمی دانیم کجا هستیم یا به کدام طرف می رویم.نیروهای خودی یا دشمن!؟…” در چادر فرماندهی،زیر نور ف... ادامه مطلب
اواخر سال شصت بود دقيقا يادم نيست آن روز مناسبتي داشت يا نه ولي مي دانم بچه هاي گردان را جمع کرد که برايشان حرف بزند. ابتداي صحبتش مثل هميشه گفت السلام عليک يا ايتها الصديقه الشهيده سيده الن... ادامه مطلب
در اسارت، اذان گفتن با صدای بلند ممنوع بود. ما در آنجا اذان میگفتیم، اما به گونهای که دشمن نفهمد. روزی جوان هفده ساله ضعیف و نحیفی، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد... ادامه مطلب
شب عملیات رمضان من آرپی جی زن بودم و دو کمک آرپی جی زن داشتم، یک سرباز و یک بسیجی، در دل شب سیاهی ها را می شکافتیم و به سمت محل از پیش تعیین شده به پیش می رفتیم. در آن میان برادری بسیجی آهست... ادامه مطلب
حكايت شگفت شهيد نورالله ملاح… از رؤياي صادقانه ديدار با نخستين شهيدة ولايت حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعليها)… صبح يك روز گرم تابستاني، زير سايه چادري در هفت تپه، مآمن «لشكر خط شك... ادامه مطلب
1-تهران شقایقهای پرپری رادر جنوب خود (بهشت زهراء)دردل خاک میهمان دارد که هر مسافری رابه یاد حماسه های جاودانشان میاندازد.رایحه دلپذ یر و مشام نواز معطری که از خاک شهید سید احمد پلارک که پایا... ادامه مطلب
مقدمه: یکی از ابعاد مهم دفاع مقدس 8 ساله ملت ایران در برابر تجاوز ناجوانمردانه رژیم بعث با حمایت و پشتیبانی استکبار جهانی، آن روح تعبد و بندگی و معنویت خاص رزمندگان است که تا به امروز درباره... ادامه مطلب