… داشتم با خودکارم ، کاغذ روی میز را خط خطی می کردم . حوصله ام حسابی سر رفته بود . چشمم که به محمد رضا الهی خورد نگاهمان در هم قفل شد . او هم با نگاهش سوال کرد : موضوع از چه قرار است ؟... ادامه مطلب
… داشتم با خودکارم ، کاغذ روی میز را خط خطی می کردم . حوصله ام حسابی سر رفته بود . چشمم که به محمد رضا الهی خورد نگاهمان در هم قفل شد . او هم با نگاهش سوال کرد : موضوع از چه قرار است ؟... ادامه مطلب
به منطقه که رسیدیم ، کنار اروند ، اولین چیز آشنایی که نظرم را جلب کرد ، کشتی بزرگ و زنگ زده ای بود که داخل اروند ، نزدیک عراق به گل نشسته بود . نوک این کشتی به سمت عراق بود و ته آن به ساحل ا... ادامه مطلب
من و الهی فکر نمی کردیم ، عملیات شناسایی این قدر پیچیده باشد . خیلی عجیب بود . اروند ، وقتی کنار ساحلش هستی ، فکر می کنی رود در حالت جزر است ، ولی وقتی وسط اروند می روی ، می بینی تازه رودخان... ادامه مطلب
دریا آرام بود و من تشنه بودم . پارو زدن حسابی عرقم را در آورده بود . نمی دانم چند ساعت بود که روی آب بودم .الهی هم مثل من بود . صدای نفس نفس زدنش به گوشم می رسید . دلم می خواست آب دریا شیری... ادامه مطلب
همه اسکله به هم ریخت . هنوز صدای تق تق پوتینهای آنها روی کف اسکله توی گوشم است . وقتی مطمئن شدم حسابی کار از کار گذشته است که صدای آژِپر خطر اسکله در دریا پیچید . بین عربده کشیدن عراقیها ، ص... ادامه مطلب
صدای قرچ قرچ قیچی را که شنیدم ، نمی دانستم چه اتفاقی برایم افتاده است . نوک قیچی را روی شکمم احساس می کردم . می برید و با لا می آمد . من کجا بودم ؟ دلم می خواست چشم هایم را باز کنم . هر چه ق... ادامه مطلب
راستش شايد براي همين بود كه اينقدر كشته و مرده غواص شدن بوديم كه تير بخوري و رگههاي خونت با آب شور خليج فارس در هم بياميزد و آب تو را ببرد و كسي جز دريا نداند كه كجايي؟ به گزارش سایت ساجد... ادامه مطلب
صدای قرچ قرچ قیچی را که شنیدم ، نمی دانستم چه اتفاقی برایم افتاده است . نوک قیچی را روی شکمم احساس می کردم . می برید و با لا می آمد . من کجا بودم ؟ دلم می خواست چشم هایم را باز کنم . هر چه ق... ادامه مطلب
هیچ کاری نمی توانستیم بکنیم جز تحمل . این وضعیت 45 دقیقه طول کشید . وقتی بلند شد و ایستاد ، انگار دنیا را به ما دادند . فکر کرئدیم می خواهد برود ، ولی دقتی دست برد و زیپ شلوارش را پایین کشید... ادامه مطلب
عکس یادگاری در جبهه ها یکی از ماندگارترین تصاویر برای مرور خاطرات زندگی و گذران عمر است…. مرتضی اسکندری پور – شهيد سيدعبداله كبيري(بيوك اقا)-شهيد محمد قنبرلو- مير حجت كبيري- يوسف... ادامه مطلب
در جنگ نفتکش ها در حالى که در ۳ سال اول جنگ فقط به ۴۸ کشتى بازرگانى حمله شده بود، در سال ۱۳۶۳ به ۷۱ کشتى بازرگانى حمله شد و در سال هاى ۶۴ و ۶۵ در مجموع بیش از ۱۲۰ هدف مورد حمله قرار گرفت.همچ... ادامه مطلب
با يك حالت دوستي و رفاقت با اينها برخورد كرد كه بگذار ما برويم يك خبري از خط بگيريم . در نهايت به او گفت : برو. شهيد چراغچي همراه با ماشيني كه مهمات داشت ، رفت و بلافاصله بعد از همان قضيه شه... ادامه مطلب
حالا كه شما تشريف آورده ايد بفرماييد جلو تا نماز دوم را بخوانيم. در اين بين مقداري صحبت و تعارف شد تا بالاخره قرار شد كه برادر چراغچي بين دو نماز كمي صحبت كنند. وقتي آقا ولي براي صحبت ايستاد... ادامه مطلب
طبق رسم و رسوم وقتي ميخواست از در خارج شود، پشتِ سرش آب ريختم. برگشت و با دلخوري نگاهم كرد…. وقتي سفر آغاز شد 1 گريه ميكرد. همه سوار اتوبوس ميشدند، اما او را از اتوبوس پياده ميكردن... ادامه مطلب