متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1381/4/13
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم»
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی به التقوی
چندين جلسه است که درباره کمک از زکات و خمس تا انفاق صحبت کرديم، در جلسه قبل آداب پرداخت کننده را گفتيم که بايد فوری باشد، اين فوری بودن يه برکتی دارد، برکات فوری بودن را نگفتم.
آداب پرداخت زکات
آداب پرداخت: پرداخت خمس و زکات و انفاق
در جلسه قبل گفتم فوری، برکات فوری بودن، فوری باشد، اين فوری برکاتی دارد. فوری باشد زيرا:
1-تا شيطان وسوسه و پشيمانت نکند. اگر آدم زود تصميم نگيرد شيطان و وسوسهاش میکند. قرآن يه آيه دارد میگويد: «انّ الشيطان يعدکم الفقر» شيطان وعده فقر میدهد. حالا نمیخواهد کمک کنی پيری داری کوری داری، روز مبادا داری، شيطان میآيد و سوسه میکند. «و فی التأخير آفات».
2-تا رفع اضطراب از فقرا: زودتر بده تا فقرا. آن زمانها که ما سخنرانی میکرديم پول به ما میدادند. الآن میگويند: (صّلی علی محمد يار امام خوش آمد) ولی وقتی پول به ما میدادند دغدغه داشتيم که چقدر تو پول، توی پاکت است اين خيلی، دلمان میگفتيم اين چند است. حالا خودم که پول میدهم به کسی میگويم ببخشيد اين مقدار است. ديگه طرف را، اين رفع اضطراب خودش يه چيزيه، اين دلدله، ببين آمپول دردش کمتر است سرم هی چک چک، جون آدم در میآيد. يکی از شکنجههای جهنم چک چکی است، قرآن میگويد: «يَتَجَرَّعُهُ»: يعنی توی جهنم جرعه جرعه. يه ديگ آب جوش سر آدم میريزند آدم يه جيغ میکشد، يه بار ديگ را میگذارند، چک چک، میچکد روی مغز آدم اين «يتجرعه»، اين کگار را بايد، خير را بايد يه جوری انجام داد که طرف، سوغاتی میآورد همانطور سريع تقسيم میکند، حالا باشد بعد، در جعبه را باز نکن باشد بعد، بچهها بال بال میزنند میگويد: باشد بعد، کار فوری رفع اضطراب است.
حفظ آبروی محرومان
3-تا فقرا به سؤال کردن و ريختن آبرو مجبور نشوند. پدرها خودشان يه پولی کيسه بچههايشان بگذارند، نگذارند پسر بگويد آقا پول داری به من بدهی؟ پسرها يه پولی زير تشک مادرشان بگذارند، نگذارند پدر و مادر بگويد خوب داری میروی پول اگر داری به من بده، آقا اگر میشود يه خورده گوشت بستان، نگذار مادرتان بهتان بگويد، خيلی سخت است مادر و پدر به بچّه بگويند پول بده، آنقدر سخت است که در دعا ديدم امام میگويد: خدايا نیايد آن روزی که من پير بشوم و نياز داشته باشم به بچه بگويم کمکم کن. چون بچه وقتی به بابايش میگويد بده خجالت نمیکشد وقتی پدر و مادر میگويد بده خجالت میکشد.
امام در دعا میگويد: خدايا نیايد آن روزی که، «اعوذُ» کلمه «اعوذُ» دارد، «اعوذبک» پناه میبرم به تو که روزگاری بيايد که من داشته باشم به بچّهام بگويم کمکم کن. بالاخره جوان خرج دارد. پدر و مادر خرج دارد، جوری بدهيد که نگذاريد او بگويد بده، حتّی من اين حديث را ممکن است که گفته باشم از اونهايی است که اگر اجازه بدهيد تکرار کنم.
امام از يکی پرسيد زکاتت را چه میکنی؟ گفت: می برم خانه فقرا میآيند میگيرند. فرمود: خيلی کار غلطی میکنی تو، خوب فقير که میآيد بگيرد خوار میشود، تو در خانه فقير ببر، بگذار فقير دم خانه ات صف بکشد، حضرت امام خمينی (ره) در تحرير الوسيله دارد، بعضیها اگر بگويی آقا اين خمس است، بگو آقا اين هديه است، عيدی است، به اسم عيدی بده، منتهی در نيّتت، توی ذهنت نيّت زکات کن، خيلی آبرو مهم است، حفظ آبروی مردم خيلی مهم است، حديث داریم: امام باقر (علیه السلام) فرمود: اگر از کلمه زکات خجالت میکشد به او نگو زکات است. ما داشتيم بعضیها را که میرفت دکان بقالی از اين کاهوهای زرد و سبزيهای پلاسيده می خريد و پول میداد و میگفت: آقا اينها را میخرم برای حيوان: چون از خوردن انسان تاريخ مصرفش گذشته ولی من میخواهم يک چيزی بدهم به اين سبزی فروش، اين عيال وار است، از آن طرف اگر پول صدقه هم بهش بدهم ناراحت میشود. از اين چيزهای، خيارهای زرد و هندوانههای خرابش را میخرم، میدهيم به مرغها، به حيوانات، غَرَضَم اين است که يک پولی بدهم به اين، به هر بايد مواظب باشيم که يک وقت يک چيزی میدهيم، همينطور يک چيزی نباشد که 20 هزار تومان میدهيم کمک میکنيم، 100 هزار تومان اين له میشود.
از چيزهای خوب در راه خدا بدهيم
درباره اينکه میگويد، از چيز خوب بدهيد يک آيه داريم توی قرآن، غير او آيهای که توی آن جلسه خواندم «لن تنالوا البرّ حتی تنفقوا مما تحبّون» يک آيه ديگر هم داريم، میگويد يک چيزی که میدهيد به فقير، فرض کن اگر خودت فقير بودی بهت میدادند میگرفتی؟ قرآن میگويد: «استم بآخذيه» يعنی اگر خودت فقير بودی نمیگرفتی، چون اين کهنه است و از بين رفته، يک چيزی بده به فقير که اگر تو فقير بودی، به تو میدادند، تو میگرفتی، اگر يک چيزی را که خودت، «لستم بآخذيه» يعنی اگر خودت اخذ نمیکنی او را، اگر خودت اخذ نمیکنی او را خودت او را نمیگيری، تو اين جنس نا مرغوب را تحويل نده. و يک آيه داريم که میفرمايد، باز اين دنبال همان «لن تنالوا البرّ» است. ببين چند تا آيه داريم در قرآن، يکی که میگويد جنس خوب بده توی اون جلسه گفتم، نمی فرمايد: «لن تنالوا البرّ» يعنی به نيکی نمیرسيد «حتّی تنفقوا» انفاق کنيد، «ممّا تحبّون» هر چه را دوست داری بده، اين يک آيه، آيه جلسه قبل، آيه دوّم «لستم بآخذيه» يک چيزی بده که اگر به خودت میدادند میگرفتی، آيه سوم انتقاد میکند میفرمايد: «يجعلون الله ما يکرهون» بعضی مسجدها رفتی؟ مثلاً آقا قالی خريده است، اطاق مهمانخانهاش سرويس قالی هايش بهم میخورد يک قاليه رنگش با باقی قالیها، میگويد ببريم توی مسجد، میروی توی مسجد میبينی، اوه اوه 97 رقم فرش است. يعنی مسجد شده مثل زير زمين، رفتی توی زير زمين خونهها، بعضی خونهها که زير زمين دارد وقتی میروی زير زمينش میبينی که ترشی، زغال، نرده بان، اين پيداست هر چه بالا زيادی است میگذارد. مسجد شده جای آقايانی که، چيزهای خانه شان تا و نيم تاست بعد هم يک وقف خواستی میکنند، میگويد: اين بايد، «الله اکبر» زير پای آقا باشد.
دقّت در نذر و وصيّت
من يک جايی رفتم ديدم، اين فرش را، چهارتا فرش زير پای آقا گذاشتهاند، گفتند: آقا نذر کردند گفتند: اين نذرها غلط است، میگويد میخواهم آقا روی آن نماز بخواند، بابا يک بار موکت شده مسجد، روی موکت قالی، بعد يک قاليچه هم برای آقا پيشنماز میاندازند، و دوباره روی قاليچه آقا سجّاده میاندازند. همه هم نذر است و نذرها همه غلط، و آن وقت يک بچّه میآيد نماز بخواند، میبيند عجب آقا چهار تا قالی زير پايش است. حالا بعد از نماز هم درباره عدالت اجتماعی صحبت میکند، يه چه؟ میخندند، اين خنده، آقا هم مقصّر نيست، اون که بايد نظر کند مخ مشکل دارد. ما نه بلديم نذر کنيم. يک کسی آمده بود میگفت: من نذر کردهام اين گوسفند را اينجا بکشم، گفتند: بابا آخر اينجا خونش میپاشد باران میآيد مردم نجس میشوند، من نذر کردم، آخر تو نذر کردهای، نمیتوانی بهداشت جامعه را به خاطر نذر تو بهم بزنيم، نذرت غلط است، نذری درست است که آفتی نداشته باشد. و الّا بگو من نذر کردم بيايم کولت، آخر من نمیتوانم بيايی، نذرهايی درست است که خلاف شرع نباشد، مصلحت درش لحاظ شده باشد. خانم نذر میکند که يک گوسفند بدهد، شوهرش میگويد بابا ندارم پول آب و برقم را دارند قطع میکنند، میگويد: من نذر کردهام، قهر میکند، شوهر غصّه میخورد برای پول آب و برق، خانم نذر کرده، نذر با هماهنگی، وصيّتها هم همينطور است، وصيّت کرده مرا ببريد مشهد دفن کنيد، بابا آخر هواپيما، فرودگاه، ماشين، قطار است، مردم يک وقت ماشينشان سر میخورد، زنده ات اينقدر اذيّت میکردهای، مردهات زجر نده به مردم، آقا مشکل است حضرت عباسی ما خيلی از کارهايمان را بايد کلاس ببينيم من نگاه میکنم و هرچی میروم توی مردم، عزاداريمان را بايد کلاس ببينيم و دين ما دين خوبی است. آموزشهای ما اصلاً، اگر آموزشهای ما، کلاسهای قرآن ما شيرين باشد. هيچ دليل ندارد که بچّه بگويد، میخواهم بروم موسيقی ياد بگيرم، اين پيداست که از دين يک خشونت و سنگينی ديده، که بعد حالا میخواهد در رود. دين ما دين خوبی است جلسات ما چه اشکال دارد خنده توش باشد، قرآن میگويد: «و انه هو اضحک و ابکی»: هم میگرياند و هم میخنداند. ما «اضحک»اش را رها کرده و «ابکی» را گرفتهايم، تنبک را دادهايم به وزارت ارشاد اون تنبک میزند آخوندها هم میگريانند خوب بچه میگويد برويم آنجا حق هم با بچه است قرآن میگويد: «و انه هو اضحک و ابکی» خدا هم میخنداند و هم. ما اگر نيازهای طبيعی را در مسجدها تأمين کنيم مشکل حل میشود اينقدر میشود مسجدها پر از جوان باشد به شرطی که هيئت امناء اجازه بدهند يک آدم روشن فکر هم قاطيه شان باشد، بعضی از هيئت امناء مثل بتون آرمه هستند که قفل شدهاند به هم، پنج تا هم سليقه راه به سومی «ششمی» نمیدهند و گرنه اگر يک پزشک در هيئت امناء باشد، بهداشت مسجد را تأمين میکند يک آموزش و پرورشی باشد نسل نو را میکشاند، خيلی کارهای قشنگی میتوان کرد خيلی، يک انقلابی بايد توی مساجد و محلهها و بحثها و هيئتها و کلاسهای ما. مثلاً از دختر بدشان میآمد به غلط دختر که قرآن راجع به دختر خيلی سفارش کرده، اسم دختر را قبل از پسرها برده، میگويد: «يهب لمن يشاء اناثاً و يهب لمن يشاء ذکوراً» خداوند به هر کس خواست هديه میدهد دختر اصلاً حديث داريم: که از سعادت انسان است که اولاد اولش دختر باشد. بعضی، به بعضی که میرسند همه بچه هايت دختر است؟ پو… خدا يه پسرت بدهد، بايد گفت: خدا يه جو عقلت بدهد، خدا حکيم است، او که حکيم است بهتر از من میداند، کسی که اعتراض دارد به پسر و دختر، به خدا اعتراض دارد، اين چه فکری؟ اينها، مشرکين به ناحق از دختر بدشان میآمد میگفتند: خوب دخترها مال خدا. قرآن میگويد: بله «يجعلون لّله ما يکرهون» حالا اين نمیدانم که اين مال دختر است يا مال اجناس حالا الان آيهاش را نمیدانم سوره نحل آيه 62.
اولويت با بستگان محروم است
بستگان اولويت دارند در پرداخت، حديث داريم: «لا صدقه و ذو رحم محتاج» اگر فاميلت محتاج است جای ديگر خرج کنی ارزش ندارد. افرادی هستند تمام کس و کارهايش هشتشان گرو 9 است ولی اين دارد بريز و بپاش میکند.
يک چيزی در روايت است ديگه امروز کامپيوتر پيدا شده است قشنگ میشود پيدا کرد، «ليس» اين «بل» اين، اينکه میگويند مال آخوندهاست، برادرهای طلبه عزيز، پای کامپيوتر هستيد، کلمه «ليس» بيا مثلاً میگويد: «ليس» اين «بل» اين، يعنی معلوم میشود که فرهنگ جامعه به سمتی میرفت که ائمه ما (علیهم السلام) میگفتهاند بابا اين، اون نيست، غلط است «ليس عالم» اين بلکه عالم اين، «ليس» سخی اين بلکه سخی اين، «ليس» زهد اين بله زهد اين يعنی معلوم است مردم، مثلاً میگفتند: آدم خوب اين نيست بلکه آدم خوب اين است، حزب اللهی اين نيست بلکه حزب اللهی اين است. که حديثهايی داريم که اين نيست اون هست. يکی از جاها اين است که میگويد: «ليس السخی» اونی نيست که بريز و بپاش کند، فلان جا وقف کرد، فلان جا نمیدانم اطعام داد، فلان جا عمره رفت، فلان جا بريز و بپاش کرد، فلان جا، فلان جا، آيا خمسش را هم میدهد؟ امام کاظم (عليه السلام) فرمود: سخی کسی نيست که پولش را اين ور و آنور بريز و بپاش کند، سخی آن است آنچه خدا گفته بدهد. حالا چون شما، به من گفتند، 60، 70 تا از شما پزشک هستيد. حالا که پزشکيد، اگر شما يک دستوری داديد به مريض که میگويد من اين قرص را نه عوضش 5 تا قرص میخورم، میگويد بخور تا مريض شوی. بايد هر چه دکتر گفته گوش بدهد. و گرنه میگوييم اين آمپول را نزن عوضش، عوضش ندارد، گاهی شما به پرستار میگوييد يک باندی بياور من بپيچم برود دو تا لحاف کرسی (که برای خيلی مفهوم نيست بياورد)، میزنی توی گوشش بابا من باند میخواهم تو رفتی لحاف کرسی آوردهای؟ بسياری از افراد اونی را که خدا میخواهد انجام نمیدهند، در مقابلش شيطان به خدا گفت: آقا، خدايا سجدهای که به آدم میگی بکن اين را بردار، در مقابلش يک سجدههايی میکنم، من اينی که من میخواهم انجام بده اينکه تو میخواهی که عبادت نيست، معنای عبادت اين است که خدا میخواهد، اما هر چه خوشت آمد انجام دادی اون که عبادت نيست که.
– به کمک مالی هم اکتفا نکند. از علم خود و آبروی خود میتواند، گيرنده هم صفاتی دارد.
شرايط گيرندگی: آنکه میگيرد، عنوان را عوض کرديم تا حالا پول پرداز بود، خمس يا زکات يا کمک يا انفاق حالا گيرنده، شرايط گيرنده:
– آنچه میگيرد در موارد ضروری صرف کند ما يک مشت فقير داريم سيگاری خوب نکش، گدايی میکند سيگار میکشد، در موارد ضروری.
– از دهنده تشکر کند. چشمش کور بايد بدهد اصلاً اين مال ماست که جيب اينهاست، میگيرد قر هم میزند. خدا به پيامبر (صلّی الله و عليه و اله و سلم) میفرمايد: «خذ من اموالهم صدقه» زکات را گرفتی تا «و صل عليهم» خدا به پيامبر میگويد: صلوات بفرست به آنهايی که کمک میکنند، اين میگويد: نخير بايد بدهد، خوب از استادت میآيد بگو برپا، نخير، پول گرفته بايد درس بدهد. خيلی بی ادبی است. استادت است، برپا بگو.
– چيزی که میگيری دهندهاش را تحقير نکنيد.
نه اون جنس را تحقير کنيد، اين، اين، تحقير نکن، نه اون چيزی که میگيريد، مهمانی هم همينطور است شما میروی مهمانی، شما حق نداری بگويی قابل نيست، چرا قابل نيست؟ اگر به شما کم و زيادی، من معذرت میخواهم، غذا قابل است، بگو اگر من کم خدمتی کردهام کم خدمتی خودت را بگو ولی نگو اين غذا قابل شما را ندارد.
– اموال شبهه ناک را نگير، بعضی وقتها کمک میکنند ولی مال شبهه ناک است، اما شبهه ناک را نگير. حلوای شيرين آوردند برای يکی از شيعيان امير المؤمنين (علیه السلام) معاويه فرستاد، اين حلوا را خورد اين بچّه ولی وقتی گفتند از طرف معاويه است و میخواهد با اين حلوا عشقش را در دلت بکارد حلوا را برگردانيد. مال شبهه ناک نگيرد.
– بيش از نيازش هم نگيرد. اصلاً بعضیها آدمکند و لو فقيرند و بعضیها هم آدم نيستند ولو پولدار باشند، آدم بودن غير از اسکناس است. يکی از برادرها میگفت: در بازار برادری بود جنس حمل و نقل میکرد، بار روی دوشش میگرفت، گفتم بيا آقا اين فرش را برای من ببر، گفت: آقا من صبح تا حالا سه، چهار نفر به من فرش دادهاند کلّی کاسبی کردهام، اين بنده خدا بغل من ايستاده است هيچ کس صداش نمیزند، شما صدای اين بزن و يک چيزی هم بيشتر بهش بده تا به من برسد. ببين چه اشکالی دارد، حالا مثلاً فرض کنيد که، يک پزشک کارش میگيرد يک پزشک هم سوادش خوب است ولی کارش نمیگيرد، بگويد برو به اون مراجعه کن اون هم سوادش بيش از من است يا مثل من است. ما فکر میکنيم که امروز در باز میشود و فردا بسته میشود، پائيز اين میشود بهار اون میشود فردا به عکس میشود. يک مقداری اين طور نکنيم. فکر کنيم که، به هر حال بيش از رفع نياز نگيرد، اموال شبهه ناک را نگيرد. چيزی که گرفته تحقير نکند از دهنده تشکر کند، آنچه میگيرد در موارد ضروری صرف کند. اين هم چيزهايی که کتاب علّامه نراقی که اين ايّام هم بزرگداشتش گذاشته شد استفاده کردم خوب.
فقرزدائی نه گداپروری
– گدا پروری نباشد، بعضی از افراد را اگر پولشان بدهی گدا پروری است، میگويند: هر کس را دوست نداری ماهی بهش بده، از قديم گفتهاند، هر کس را دوست نداری تور بهش بده که خودش ماهی بگيرد. و هر کس را خيلی دوستش داری تور بافی يادش بده. ما بايد در کمکهايی که به فقرا میکنيم يک کاری کنيم که با پای خودش راه برود. يک فقيری آمد نزد پيامبر (صلّی الله و عليه و آله و سلم) و گفت: من فقيرم، فرمود: من يک تومان به تو میدهم ولی به شرطی که نبری آن را خرج کنی، يک درهم بهت میدهم بشرطی که بروی ريسمان بخری بروی هيزم بکشی و گدايی نکن. «لئن يحطب احدکم علی ظهره خير من سيئل احداً فيعطيهام نمينه» (اگر با اين طناب هيزم بکشی و حمّالی کنی، حمل و نقل هيزم کنی شرف دارد که گدايی کنی حالا يا بهت بدهند يا ندهند. اصلاً حديث داريم که: شما حق نداری با يه کسی مسافرت بروی که خرجی تو را میدهد. وقتی با يه کسی رفتی که خرجی تو را میدهد، اصلش نگاه میکند، اين به خرج من آمده من بردمش مکه، من بردمش عمره.
حديث داريم: با کسی نرويد که او خرج شما را بدهد، تحقير میشوی خوب حالا اين خمس و زکات و بحثهای دقيقههای آخر بدهيم آقا يا خودمون بدهيم. اين هم يه مسئلهای است که من در دو سه دقيقه بگويم، صلواتی بفرستيد.
تقسيم زکات، زير نظر مرجع تقليد
ما دو دسته روايت داريم يک دسته که امام میفرمايد: «اخرجها من مالک» ماليات، خمس و زکات است، مورد زکات است، زکات را از مالت خارج کن: «ثم اعطها کيف شئت» يعنی اعطا کن هر جوری که دوست داری، اين حديث را داريم در وسائل، اما بسياری از فقها و هم مثل مرحوم طوسی، مرتضی، مقدس اردبيلی، مرحوم نراقی، صاحب جواهر، محقق، اينها گفتهاند که انسان خودش میتواند زکات را بدهد به فقرا. اما در مقابل اين عدّه جمعی ديگر از بزرگان گفتهاند، بده به مرجع تقليد او بدهد. حضرت امام خمينی (رحمة الله عليه) میفرمايد: بهتر اين است که بدهد به مرجع تقليد، احتياط اين است که اگر خودت هم فقير سراغ داری، به مرجع تقليد بگويی من خودم فقير دارم، شما، من نماينده شما که بدهم به…، يعنی هم جمع ما بين اينکه خودت با دست خودت بدهی زکات را، البته زکات با خمس فرق میکند، چون زکات مال فقير است، اگر فقير را میشناسی، فقير شناسايی کن به آقا بگو من پول دارم، شما به من اجازه بده، بدهم به فقيری که او را میشناسم، و آقا هم اجازه میدهد، چون حالا در مقابل اينها، میگويند: اين روايتی که میگويد بده، به فقير زمانی بوده است که امامان ما (علیهم السلام) در زمان حکومت بنی اميه و بنی عباس دستشان باز نبوده، و لذا گفته هی نگوئيد پول را بدهيد به کی،يه بار هم امام کاظم (علیهم السلام) از توی زندان فرمود: خمس را بخشيدم. چون مردم میرفتند خمس را بدهند به آقا گير میکردند، ساواکيهای هارون الرشيد اينها را میگرفت، و آنها از هر فرصتی برای شيعهشناسی در کمين بودند که چه کسی شيعه هست و پول میرساند، به همين جهت هم جنازه امام کاظم (علیه السلام) را دستور دادند سه روز روی پل بغداد بگذارند، برويد کنار بأيستيد هر کس میآيد جيغ میزند معلوم میشود که شيعه است، اصلاً برای شناسايی شيعه گفتند: بدن امام کاظم (علیه السلام) را سه روز روی پل بگذارند ببينيد کی جيغ میزند، اصلاً آنها دنبال اين بودند که کی جبغ میزنه، و کی گريه میکنه، کی زيارت امام حسين (علیه السلام) میرود. تمام قدرتشان برای محو بنی، قدرتشان برای محو بنی هاشم بود. از کشتن سادات و غير. و لذا امام کاظم (علیه السلام) گفت: خمس را بخشيدم. بعد امام رضا (علیه السلام) که امام شد مردم يه گوشه ايران، مردم منطقه فارس نامه نوشتند که پدر بزرگوارتان، خمس را بخشيد شما هم میبخشيد؟ حضرت فرمود: خمس را نمیشود بخشيد مال کيست که من ببخشم؟ خمس را بايد بگيرم بدهم.
آخه ما روايتهايی داريم، «علی الامام» يعنی به گردن امام است. «علی الامام» که چه کند. بارها اين کلمه، اجازه بدهيد ببينم دارم، به نظرم نوشتم، يه صلواتی بفرستيدها مثلاً داريم که: «فعلی الامام ان يعطيهم» به گردن امام است که بدهد به فلان گروه، اين يک جا، مثلاً داريم: اگر کسی زکاتش را از امام دور بدارد، منافق است. امير المومنين (علیه السلام) فرمود که: «نهی ان يخفی المرء زکاته عن امامه و قال اخفائه من ذلک من النفاق» اگر کسی پولش را خودش بدهد و به امام گزارش ندهد اين نفاق است. من روايت زيادی اينجا يادداشت کردهام، مثلاً در روايت داريم که: امام اين کار را بکند. پس اگر امام اين خرج را بدهد پس بايد از يک جائی داشته باشد، اينکه پول را بدهيد به امام به خاطر اين است که روايات بودجههای را به گردن امام گذاشته، جانشين امام هم مراجع تقليدند. که مرجع تقليد بايد اين کار را بکند. حالا که مراجع تقليد يا امام بايد اين کار را بکند. از يه جايی هم داشته باشد. و يه گلهای هم از طلبهها بکنم، طلبههای ما هم بحث زکات را کم رنگ گرفتهاند، بنده رفتم قم، طلبه هايی را جمع آوری کرده بوديم گفتيم آقا اين همه طلبه بی، 22 و 23 سال از انقلاب میرود و صادرات خرما هم از بم است لا اقل شما طّلاب بمی حکم زکات را برای مردم بم بگوئيد. مردم ما همان مردمی هستند که دو تا حديث خوانديم جوان به جبهه دادند يه حديث هم بخوانيم زکات و خمس میدهند، ما هم در ابلاغ حکم خدا نگرانم کوتاهی کرده باشيم.
خدايا! کوتاهی گوينده و شنونده و دهنده و گيرنده، هر کسی هر کوتاهی کرده، توفيق توبه و جبران رحمت بفرما.
خدايا! مال و فکر و جامعه و از همه آلودگيها پاک بفرما، و رحم ما را زيادتر بفرما.
و حديث داريم: خدا آدم هايی را که دوستشان دارد روح بزرگی به آنها میدهد که پول دادن در راه خدا برای آنها مزه کند. و امّا افرادی را که دوستشان ندارد. قفل میکند روحشان را به پول، دل کندشان مشکل میشود.
خدايا! آن سمامت و سعه صدر و بزگواری و رحم و عطوفت و دید بازی که بتوانيم جامعه فقير را مثل خودمان احساس کرده و به آنها هم کمک کنيم آن رقم ايمان و دين را به ما مرحمت بفرما.
«و السلام عليکم و رحمة الله»