متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1382/8/28
«بسم الله الرحمن الرحیم»
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
ماه رمضان 82 بحث مان راجع به تعادل است اعتدال میانه روی «امة وسطا» نه افراط نه تفریط نه عبوس نه دلقک یک انسان مومن خوشفکر شاد در مصرف غذا در لباس در عقائد در ورزش در تحصیل در علاقه در حب در بغض در قهر در همه کارها تعادل باشد همه چیزی تعادل باشد توی خانهاش متعادل باشد توی مدرسه متعادل باشد توی جامعه متعادل باشد چون افراط و تفریط زیاد است بعضی همهاش عبوسند بعضی وجودشان دلقک است بعضی اصلا ورزش نمیکنند بعضی صبح تا شام ورزش میکنند بعضی به شکم شان نمیرسند بعضی به فکرشان نمیرسند بعضی به چشم شان نمیرسند بعضی به همسایه شان نمیرسند بعضی به زن و بچه شان نمیرسند چه کنیم که در همه چیز به حد اعتدال برسیم یک آدم حسابی باشیم پس موضوع بحث ما همین است که در نماز میگوئیم: «اهدنا الصراط المستقیم» در جستجوی راه مستقیم، راه مستقیم همان راه وسط و اعتدال نه افراط نه تفریط نه تندروی نه کندروی ما در این زمینه صحبت میکنیم بحث هایی هم داشتهایم در این جلسه اعتقاد، اعتدال در عقائد.
آفرینش بر اساس اعتدال
اول اینکه خود خدا آفرینش را روی عدل آفریده یعنی خود بدنتان متعادل است همین که در مقابل گرما قرار گرفت از خودش عرق تولید میکند همین که در مقابل سرما قرار گرفت خودش را جمع میکند همین که خونریزی شد مایعاتی که میخوری تبدیل به خون میشود یعنی خود بدن خودش را همیشه متعادل میکند و یک لحظه که از تعادل میرود بیرون باید برویم دکتر قند میرود بالا فشار میرود پائین نمیدانم… هر جا از تعادل برود بیرون باید برویم دکتر (این تعادل در بدن تعادل در دهان بچه و سینه مادر اگر سینه مادر ضخیم بود توی دهان نمیرفت اگر بچه وزنش سنگین بود نتوانست مادر توی شکم این بچه را تحمل کند یا نتواند قنداقش کند اگر این کمبودها را… کمبود زن و مرد، کمبود نوزاد و مادر، همه کمبودها… گداختگی درون زمین جوری است که این کوهها بتواند زمین را از اضطراب نگه دارد) در آفرینش تعادل است در توفیقات هم تعادل است یعنی همه شما یک جور میتوانید به خدا نزدیک شوید یک جمله بنویسم جمله قشنگی است در مناجات داریم «یا من» ای کسی که «یا من سوی» یعنی مساوی قرار داد «سوی التوفیق» مساوی قرار داد توفیق را «بین الضعیف و القوی» بین ضعیف و قوی یعنی چه؟ «بین الضعیف و القوی» یعنی خداوند بین ضعیف و قوی توفیق را یک جور قرار داده.
یادم هست یک وقتی این مثل را زدم طوری نیست یک نیم دقیقهای تکرار کنم چون خیلیها ندیدهاند شما اگر یک نیم دایرهای را فرض کنید قوی باشید آن بالا رهبر باشید رئیس جمهور باشید سفیر وکیل وزیر تا یک آدم عادی سردار تیمسار سرهنگ تا یک سرباز تاجر کاسب تا یک شخص عادی بوعلی سینا، رئیس دانشگاه تا یک بچه مدرسهای در هر کجا باشید آن بالا وسط یا پائین هر کجا باشید روایت داریم دعا داریم توفیقات شما یک جور است مساوی است «سواء» یعنی مساوی است یعنی چه؟ یعنی مثلا شما و بوعلی سینا یک جور هستید؟ بله نسبت به خدا یک جور میتوانید پرواز کنید یعنی شما و بوعلی سینا با هم میروید کتابخانه 2 ساعت مطالعه میکنید منتهی بوعلی سینا 100 تا مطلب میفهمد من دو تا مطلب اما چون ساعت کارمان یکی بوده ثوابمان یکی است چون «لیس للانسان الا ماسعی» آیه قرآن است «لیس» نیست «للانسان» نیست برای انسان «الا ما سعی» مگر به مقدار سعی من روز قیامت میگویم خدا من سعیام را کردم 2 ساعت کتابخانه بودم ببینید من یک پولی به شما میدهم پول یک نان به شما میدهم پول هزار نان هم به یک نفر دیگر میگویم بروید نان بخرید بیائید آن میرود یک نان میخرد آن میرود هزار نان میخرد کدامها قابل تشکرند؟ یک جورند چون او به وظیفهاش عمل کرد به مقداری که داشت آن هم به مقداری که داشت هر کدام به مقداری که داشتند کم اش نگذاشتند.
اعتدال بر اساس قرآن و سنت
شما اگر از آن بالا… فقط باید خط را گم نکنیم خط مان اینجاست. «کتاب الله» قرآن چه میگوید «و عترته» اهل بیت پیغمبر چه میگویند شما این دو خط را گم نکن حرکت تو هم مستقیم باشد صاف بیا اینجا یا صاف بیا اینجا این زاویه قائمه است اگر این وسطها باشید باز اگر حرکت تو درست باشد مستقیم بیاید اینجا باز این زاویه قائمه این پائین باشی باز اینجا زاویه قائمه است از هر کجا اگر حرکت مستقیم باشد هدف معین باشد زاویه یک جور است مساوی است یک کسی 10 تومان دارد یک تومان به فقیر می دهد یک دهم پولش راداد یکی کسی 10 میلیون دارد یک میلیون میدهد سخاوت هر دو یک جور است چون هر دو یک دهم دادند یک دهم او یک تومان است یک دهم او یک میلیون است این مساوی است. پیغمبر (صلی الله علیه و آله) مامور به عدالت است «و امرت لا عدل بینکم» ما مامور به عدالت هستیم «ان الله یامر بالعدل و احسان» اصلاحات باید عادلانه باشد «فاصلحوا بینهما بالعدل» اگر دو نفر با هم درگیر هستند شما خواستید اینها را آشتی بدهید باید عادلانه آشتی بدهید حرف که میزنید عادلانه حرف بزنید «واذا قلتم فاعدلوا» حرف میزنید با عدالت حرف بزنید چیزی میخواهید بنویسید «و لیکتب کاتب بالعدل» نوشتن تان عادلانه باشد. در نوشتهها، تنظیم اسناد اداری توی دادگاه یک کسی به شما گفت یک صورتی را برای من بنویس توی آن نامه عادلانه تنظیم کنید نامه را. قضاوت باید عادلانه باشد «اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل» شاهد باید عادل باشد «فاشهدوا ذواعدل منکم» کلمه عدل توی قرآن زیاد آمده «بالعدل قامت السموات و الارض» اصلا آسمانها و زمین بر اساس تعادل است اگر خورشید نزدیکتر بود خورشید دورتر بود نزدیکتر بود میسوختیم دورتر بود یخ میزدیم حرکت زمین کندتر بود تندتر بود بخار آب کم بود کمبود آب داشتیم باران داشتیم یعنی همه چیزها تنظیم شده همه چیزی تنظیم شده. اشک ما با چشم تنظیم شده کم بود باقی میآوردیم همهاش باید قطره بیندازیم توی چشممان زیاد بود دائما در حال گریه بودیم آب دهان ما زیاد تولید میشد مزاحمت بود کم تولید میشد مشکل داشتیم همه چیزی تنظیم شده از ضربان قلب تا کهکشانها از مژه چشم و اشک چشم تا آب دهان تا تعادل در زاد و ولد. شتر که از بزرگترین حیوانات اهلی است رامترین است حالا اگر واقعا حیوانها رام نبودند مثلا چه میکردیم؟ یعنی حیوانها رام نبودند اصلا زندگی فشل میشد «سخرلکم» قرآن میگوید همین که من شما را تسخیر یعنی اینها را رام کردم برای شما.
میبینید حالا که من ضعیف هستم حیوانها رام هستند چون این ضعف من اگر خواسته باشد حیوانها رام نباشد که من چه کنم؟ بشر چون ضعیف است خدا حیوانها را رام کرده تا این تعادل برقرار بشود. شتر که در بیابان زندگی میکند کف پایش پهن است که توی شن فرو نرود چون شتر میخوابد بار را روی آن میگذارند چون بلند باشد نمیشود بار بارش کرد یعنی واقعا فشل میشد اگر شتر ایستاده میخواستیم بار بارش کنیم کلافه میشدیم میخوابد بار بارش میکنیم وقتی خوابیده میخواهی بار کنی گردن شتر دراز است مثل اهرم یک چیز که سنگین است روی زمین میخواهی بلند کنی یک چوبی مثل دسته بیل زیر آن میگذاری همچین میکنی بار بلند میشود این گردن شتر اهرم است همچین میکند این بار از زمین کنده میشود رنگ شتر پشم شتر در مقابل هوا کف پای شتر گردن شتر، دستورات اسلام طبق آن است مثلا گوسفند را گفته ذبح کن ولی شتر را نمیگوید ذبح کن شتر میگوید تیغ چه بگذارید اینجایش شتر چاقو نمیخواهد یک تیغچه میگذاری اینجایش اگر شتر هم میگفتند مثل گوسفند ذبح کنید این تنه درخت گردن شتر اصلش پدر قصاب در میآمد پدر شتر هم در میآمد اصلا دستورها دستورهای ظریفی است میتوانی بایست نمیتوانی نشسته بخوان نمیتوانی خوابیده نماز بخوان میتوانی روزه بگیر نمیتوانی روزه ات را بخور معیارها اسلام همه معیارهای آسان و طبیعی است کی نماز بخوانم؟ طلوع است نگاه کن ببین نماز کی غروب میشود غروب است غروب دیدنی است طلوع دیدنی است چقدر صورتم را بشورم؟ وجب، پیداست انگشت شصت آب کر چقدر است؟ میگوید سه وجب و نیم هر کسی وجب خودش یعنی کارها سهل و آسان و در اختیار ارزان و همه جایی و تاریخ مصرفش هم تمام نمیشود همیشه طلوع است همیشه غروب است همیشه وجب با آدم هست زیبایی دین ما این است که مجانی است هم در دسترس است هم عمومی است هم فطری است هیچ اصطلاح فنی و پیچیدهای ندارد.
تازه یک کسی هیچ کاری نداشته باشد آه بکشد حدیث داریم حالا که آه کشیدی ثوابش را به تو میدهیم آه مثل آینه است شما خیلی یک سمت اتاق را زیبا درست میکنی من پول ندارم گچ بری کنم حالا که پول ندارم گچ بری کنم این سمت اتاق را گچ بری کنم میروم آنطرف یک آیینه درست میکنم تمام زیبایهای اینطرف منتقل میشود به آنطرف شما پول داری افطاری میدهی خانه میدهی کارهای خوبی میکنی بنده پول ندارم میگویم یک آهی میکشم میگویم خدا اگر من هم جوان بودم درس میخواندم اگر من هم پول داشتم خرج میکردم اگر من جان داشتم اگر من ماشین داشتم بنده خدا را پیرمرد است بار دارد سوارش میکردم آه شما آینه شماست اگر این آینه صیقلی باشد اگر آه صادقانه باشد تمام ثوابهایی که آرزو داری به آن میرسی پس ببینید هیچکس انسان…) حالا تعادل روی تعادل یک خورده باهم صحبت کنیم تعادل در عقائد قرآن میگوید که من همه را هدایت میکنم «ان علینا اللهدی» تعادل در عقائد «ان» بدرستی که «علینا» بر ما «للهدی» آیه قرآن است.
دوری از افراط و تفریط در عقاید
بر ما لازم است که مردم را هدایت کنیم خوب چه جوری هدایت کنیم؟ افراط یا تفریط میگوید نه «علی الله قصد السبیل» بر خدا واجب است مردم را هدایت کند منتهی هدایتش بر خدا واجب است که هدایتش هدایت میانه باشد یعنی… قصد یعنی همان اقتصاد میگویند فلانی آدم مقتصدی است یعنی افراط و تفریط توی زندگی اش نیست آدم میانه روی است یعنی راه میانه را… خدا واجب است هدایت کند این هدایت معنا شده هدایت یعنی چه؟ هدایت یعنی «قصد السبیل» این «قصدالسبیل» تفسیر هدی است خدا واجب است هدایت کند چه جوری هدایت کند؟ راه میانه را خوب راه میانه الگو چیه؟ میگوید الگو«جعلنا امة وسطا» الگوی شما امت وسط است الگوی شما امت وسط است یعنی نه افراط نه تفریط کسی که دنبال آن راه و این رهبر برود که هم رهبر میانه رو است و هم راه میانه است هیچ افراط و تفریط ندارد چی؟ میگوید اگر رهبر… شما رفتید میشوید «امة مقتصده» ببینید راه میانه رهبر میانه است میانه مکتب است، رهبر همهاش وسط نه افراط نه تفریط اما فراط و تفریط توی جامعه ما الله اکبر یک عده علی اللهی میشوند یک عده علی بن ابی طالب (علیه السلام) را یک آدم عادی میدانند یا افراط یا تفریط حدیث داریم «هلک فی اثنان» امیر المومنین «علیه السلام» فرموده دو گروه از مردم هلاک شدند در باره من «محب غال» یک عده خیلی غلو میکند چاپلوسی میکنند مبالغه میکنند «محب» علاقمندان افراطی و «مبغض غال» بعضیها هم بغض من را دارند بعضیها چنان عشق علی (علیه السلام) دارند که در باره علی (علیه السلام) مبالغه میکنند بعضیها هم دشمن علی (علیه السلام) هستند نه افراط نه تفریط. راه میانه چیه؟ «نزلنا عن الربوبیه» صفات الهی را به ما ندهید ولی کمالات دیگر را میخواهید بگویید بگویید. حضرت عبدالعظیمی (علیه السلام) که در تهران است ثواب زیارتش ثواب زیارت کربلا را دارد ایشان عقائدش را به امام جواد وامام هادی (علیها السلام) عرضه کرد گفت ببینید من عقیدهام این است راجع به خدا عقیدهام اینست راجع به پیغمبر (صلی الله علیه واله) عقیدهام این است عقائدش را عرضه کرد امام فرمود این عقائد همهاش درست است یعنی گاهی وقتها ما یک فکری داریم باید فکرمان را به یک ولی خدا عرضه کنیم ببینید آقا من یک همچین عقیدهای دارم درست است یا نه تفسیر میخوانیم راجع به قرآن یک چیزی میفهمی نمیدانی فهم ات درست است یا نه به یک اسلام شناس با تقوا عرضه کن بگو آقا من از این آیه اینرا میفهمم درست فهمیدهام یا نه نگو آقا برداشت من اینست خوب برداشت شما باید عرضه بشود شما ساختمان میسازی به مهندس نشان میدهی عرضه عقائد مهم است در عقائد بعضی طرفدار اهل بیت هستند قرآن کنار زده شده یعنی هیئتهای عزاداری قوی هستند الحمدلله ولی جلسات تفسیر نیست کم رنگ است. بعضی جاها میبینی جلسات حفظ قرآن تواشیح ترتیل نمیدانم تجوید مسابقه تفسیر، روی قرآن هست ولی مثلا توی عزاداری کم رنگ است و حال آنکه فرمود «تارک فیکم الثقلین» قرآن و اهل بیت باید با هم باشد. افراط و تفریط درباره عقائد. گروی نسبت به آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) غافل هستند گروهی توی هر کاری پای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)را توی کار میکشند برای هر خیالی نام آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را میبرند.
اعتدال در موضوع جبر و اختیار
اعتدال ما یک بحثی داریم «لاجبر و لاتفویض» گروهی همه کارها را خدا میدانند میگویند والله خدا خواسته بچهاش مریض شد میگوید والله کار خداست اصلا انگار دیگر خود انسان نقشی ندارد همه را بند به خدا میکنند بعضیها هم از خدا غافل هستند میگوید آقا چشم تو کور شود تقصیر توست تو اگر همچین میکردی تو اگر همچین میکردی بابا گاهی وقتها همه دقتهایم را کردم باز هم نشد آقا یک سوال میکنم از شما برق خانه شما… الان که اینجا روشن است مربوط به دولت است یا ملت، هر دو هم دولت باید برق را بسازد توی ساختمان هم شما میتوانی از این برق استفاده کنی میتوانی برق را کلید را بزنی میتوانی کلید را نزنی گاز چطور گاز هم دست خود آدم است اصل گاز از دولت است که لولهکشی میکند تا خانه ولی اینکه از این گاز مصرف بکند یا نکند دست خود آدم است آب چطور؟ منبع آب و لوله کشی دست دولت است اما اینکه شیر آب را باز کنیم یا ببندیم دست شماست پس هر کاری راجع به آب و گاز و برق و تلفن میکنید راجع به آن کار میکنیم اصل قدرتها از خداست اما استفاده اینها از ماست ما میتوانیم استفاده بکنیم میتوانیم استفاده نکنیم خدا آهن را خلق کرده من از این آهن خنجر درست میکنم امام حسین (علیه السلام) را بکشم یا نه از این آهن وسیله خوبی درست کنم پس اصل آفرینش مال خداست اما خداوند به ما اراده کرده که اینرا استفاده خوب بکنیم یا استفاده بد خوب خدا که میداند ما چه جوری استفاده خواهیم کرد خداوند چون فیاض است فیض یعنی بخشش خدا وظیفهاش اینست که بخشش کند خدا میداند اما دانستن خدا شما را مجبور نمیکند مثل استادی که میآید سرکلاس استاد که بعنوان استاد است باید مطالب علمی را سرکلاس برای همه بگوید آن حق استادیش است او اگر نگوید بخل است خدا اگر ما را خلق نمیکرد بخل بود یعنی کسی که میتواند از سیب زمینی و گندم اسپرم و نطفه درست کند و از نطفه انسان درست کند کسی که میتواند یک کار کاملی را بکند، نکند بخل است پس هر کسی کار کاملی میتواند بکند باید انجام بدهد شما یک سوال میکنید از من میگوئید آقای قرائتی من یک سوال دارم میگویم بفرما تا سوال کردی میگویم…!! میگوید چرا همچین شده آقای قرائتی سوال دارم دومرتبه سوال ات را تکرار میکنی میگویم…!! باز میگویی آقا سوال دارم دفعه سوم تکرار میکنی…!! عصبانی میشود میگوید این شیخ چقدر بخیل است یک سوال ما را جواب نداد آه!! چقدر بخل است شما میگوئید قرائتی بخیل است یعنی کسی که میتواند حرف بزند و نزد بخل است خدا میتواند از گندم نطفه درست بکند میتواند از نطفه انسان درست بکند اگر خدا خلق نمیکرد بخل بود. او باید خلق کند معلم اگر حرف نزند درس ندهد بخل است منتهی شاگرد با اراده خودش میتواند گوش بدهد میتواند گوش ندهد شما بگو خوب خدا نمیدانست ما چه جور هستیم؟ چرا میدانست. چرا ما را خلق کرد؟ معلم میداند این بچه با این شیطنت هایی که میکند آخر سال رفوزه میشد اما دانستن معلم بچه را رفوزه نمیکند شیطنت بچه که این شیطنت با اراده خودش است شیطنت آگاهانه آزادانه یک بچه، بچه را رفوزه میکند علم استاد نقشی در رفوزه شدن ایشان ندارد. آقا شما که اینجا نشستهاید میدانید که من حرف میزنم همه تان علم دارید که من دارم حرف میزنم یک دقیقه دیگر هم حرف خواهم زد انشاالله شما علم دارید که من دارم حرف میزنم اما علم شما من را به حرف میآورد یا خودم به اراده خودم تصمیم میگیرم شما علم دارید باینکه من حرف میزنم اما علم شما من را مجبور به حرف زدن نمیکند علم دارید فردا مدرسه باز است استاد میآید سرکلاس ولی علم شما مدرسه را باز نمیکند علم شما استاد را سرکلاس نمیآورد استاد با پای خودش و با اراده خودش میآید خدا علم دارد که کی چکاره است اما علم خدا کسی را مجبور نمیکند پس بیخود همه کارها را به خدا نسبت ندهیم. اجازه بدهید من چند تا آیه بخوانم برایتان.
اعتدال در موضوع هدایت و ضلالت
قرآن میفرماید که خدا یک عدهای را گمراه میکند «یهدی من یشاء و یضل من یشاء» یضل یعنی اضلال و الضالین یعنی گمراه میکند خوب خدا گمراهش کرده؟ بله خدا گمراه کرده منتهی میگوید «و مایضل به الا الفاسقین» خدا گمراه میکند منتهی کی را گمراه میکند کسی که خودش با اراده خودش فاسق شده یا مثلا داریم که «علم الله ما فی قلوبهم» خدا میداند که این در قلبش چیه «فانزل الله سکینته» آقا بازاری به یک نفر نسیه میدهد به یک نفر نسیه نمیدهد چرا؟ میداند که ایشان خوش حساب است چون میداند خوش حساب است به او نسیه میدهد میداند که او بد حساب است نسیه نمیدهد نگو آقا این چه بازاری است به یکی میدهند به یکی نمیدهند بله به آنکسی که میدهند خوش حساب است خودش با تلاش خودش را خوش حساب کرده آبرو پیدا کرده به او نسیه میدهند او با بد رفتاری اش بد حساب اعتبارش را از دست داده پس نگوئید این بازاریها بد هستند به یکی نسیه میدهند به یکی نسیه نمیدهند بازاری نسیه میدهد بازاری نسیه نمیدهد خدا گمراه میکند خدا هدایت میکند اما کسی را گمراه میکند که ریگی توی کفشش است کسی را هدایت میکند که آماده باشد مثل خورشید، خورشید میتابد کسی که خانهاش را رو به خورشید بسازد از نور استفاده میکند کسی که خانهاش را پشت به خورشید بسازد از نور محروم میماند این را نباید بگوئیم مرگ بر خورشید میگوئیم چرا؟ بله گاهی وقتها در یکسری مسائلی ممکن است به یک کسی ظلم هایی بشود ولی ما ظالم را موردی نباید بررسی کنیم در جمع باید بررسی کنیم. سوال میکنم آیا آفرینش خوب است یا خوب نیست؟ بود بهتر است یا نبود، وجود از عدم بهتر است کشاورزی باشد خوب است یا نباشد انسان خوب است باشد یا نباشد انسان بود خوب است کشاورزی خوب است باران خوب است آبیاری خوب است همه اینها خوب است حالا در مسیری که خورشید میتابد به اقیانوس، اقیانوس بخار میرود بخارها ابر میشود باران میشود این باران به جوب میرود و کشاورزی میکنند در مسیر راه یک لانه مورچه هم خراب میشود حالا این مورچه بیاید بیرون و شعار بدهد بگوید مرگ بر خورشید با تابش اش مرگ بر اقیانوس با بخارش مرگ بر ابر مرگ بر باد مرگ بر جاذبه زمین مرگ بر باران مرگ بر بشر مرگ بر کشاورزی مرگ بر مزرعه میگوئیم چته!؟ میگوید آب رفت توی لانهام میگوئیم مورچه جان تو فکر نکن که تمام هستی محورش تو هستی در یک مسیر تکامل ممکن است یک لت و پارهایی هم باشد فرار شاه نعمتی بود آمدن امام (رحمه الله علیه) در ایران نعمتی بود البته وقتی شاه فرار میکند امام (رحمة الله علیه) میآید مردم چند میلیون میروند استقبال توی استقبال ممکن است یک ماشین هم گاز بدهد اگزوزش دود کند گرد و خاک کند یک بچه گم بشود پای کسی بند بخورد یک… ترافیک بشود بالاخره در یک تکاملی ممکن است یک حوادثی هم باشد ما نمیخواهیم…
اعتدال در قضاوت و داوری
وقتی میخواهیم قضاوت کنیم نباید یک مورچه را ببینیم با شعار یک مورچه بگوئیم بله همه چیز تعطیل برای اینکه مورچه اعصابش خورد شده گاهی که مشکلاتی برای من پیش میآید داریم میگوئیم ای خدا عصبانی میشویم به کائنات دری وری میگوئیم مثل ما مثل مورچه است یعنی مصلحت عموم را نمیبینیم وضع موجود را میبینیم. مثل بچهای که میگوید بابا شکلات بابا نمیخرد بابا پفک نمکی بابا توپ بابا لباس ورزش بابا بابا!! هرچه بابا میخواهد نمیخرد بچه میگوید عجب بابای گدایی داریم این دری وری میگوید به باباش اما باباش میگوید من فعلا چیزهای ایشان را نخرم بلکه انشاءالله یک قطعه زمینی برایش بخرم که فردا مشکل مسکن نداشته باشد بابا رحیم است مهربان است گاهی یک چیزی را بابا نمیدهد بخاطر اینکه مصلحت آینده را در نظر گرفته من خودم راستش را میخواهم بگویم بگویم دیگر پوست کنده خودم خیلی وقتها دعا کردهام دعایم مستجاب نشده بعد گفتهام خدا را شکر که دعای من مستجاب نشد چون ما در یک لحظه تصمیم میگیریم فکر میکنیم خیر است قرآن هم یک آیه دارد میگوید آقاجان فکر نکن هرچه تو میفهمی درست است «عسی ان تحبوا شیاً» گاهی چیزهایی را بدت میآید ولی آن خوبست مثنوی یک قصهای دارد خاطرهای را به شعر کشیده میگوید یک کسی خوابیده بود زیر یک درختی یک مارمولکی آمد رفت توی حلق اش مردی این همینطور که خواب بود دهانش باز بود مارمولک کوچولو رفت توی حلق اش مردی که آمد دید صحنه را با عصا زد این را از خواب بیدار کرد این خوا… گفت چرا میزنی؟ گفت هیچی نگو گفت از این زردآلوها ترشیده باید بخوری پای درخت دو تا سه تا زد دید چوب میزند دو تا زردآلو گفت باید بدوی آقا این را دواندش هی زد یک کسی که از خواب بیدار شده زردآلو ترشیده خورده هی دوید به آن هم بزن حال اش به هم خورد و برگرداند تا برگرداند مارمولکه آمد بیرون گفت ببخشید معذرت میخواهم همه اینها بخاطر این بود که این… آفات این مارمولک در بدن تو… منتهی من نمیتوانستم در آنجا برای تو استدلال بیاورم من این را چند بار گفتهام اجازه بدهید تکرار کنم چون دیشب باز یک همچین صحنهای برای من پیش آمد یک کسی گفت آقا ما تا دستورات اسلام را نفهمیم عمل نمیکنیم گفتم اگر این حرف تو درست باشد همه مردم کرده زمین مریض میشوند همه میروند پهلوی دکتر مریضها به دکتر بگویند تا اسرار نسخه را نفهمم از داروی شما مصرف نمیکنم خوب میرود میمیرد ما همینکه فهمیدیم دکتر است دیگر باید گوش بدهیم چه اسرار را بفهمیم چه نفهمیم بله در دکتری شما دقت کن که واقعا این آقا دکتر هست یا نه این مجتهد اعلم هست یا نه ما باید اد…این واقعا مجتهد است یک باسوادترین است 2 هوی و هوس هم ندارد این سه تا شرط قطعی است علم، اجتهاد، اعلم و اتقی هوس نداشتن بعد وقتی این اصول درست شد مجتهد است اعلم است باتقواست هوی و هوسی ندارد اگر این ثابت شد دیگر گفت چشم، چشم مج…دکتری اش را تحقیق کنید که واقعا دکتر هست یا الکی است اگر فهمیدی که واقعا دکتر متخصصی است دیگر تسلیم میشویم
نقش حوادث تلخ در تعادل زندگی
گاهی وقتها یک حوادث تلخی پیش میآید مثل همان چوب زدن به آن کسی که زردآلو ترشالو خورده، ترشیده خورده ولی یک اسراری توی آن هست حوادث تلخ اسراری دارد منتهی عرض کردم این تعادل ما باید سعی کنیم اینطور نباشد که بگوئیم «رب اکرمنی» امروز قربانش بروم خدا خوب بود «رب اهاننی» امروز خدا کم اش گذاشت هی میگوییم خدا همچین کرد خدا همچین کرد بدانید مقصر خودمان چیه این بحث ادامه دارد اجمالا در قضاوتها زود خدا را محکوم نکنیم زود جامعه را محکوم نکنیم بیائید حساب تحلیل کنیم این مشکل گیرش چیه این مسجد خلوت است چرا خلوت است پیش نماز گیر دارد یا خادم یا هیئت امنا زمان یا ترافیک بلندگو یا حمد و سوره سخنرانی و یا و یا… بهداشت مسجد همه نگویند همه تقصیر او است او هم بگوید همه تقصیر اوست تقسیم کنیم اگر عیبی داشت بنشینیم بررسی کنیم تعادل زود نگوئیم صدا و سیما مقصر است آخوندها مقصرند بازاریها مقصرند این اراده… تقصیر دولت است زود نگوئیم تقصیر کیه اعتدال در قضاوت در فکر در عقیده اعتقاد در خدا در نبوت در امامت اعتدال در همه چیزی این بحث ادامه دارد دنبالهاش را جلسه بعد میگویم خدایا…ضمن تشکر از شما عزیزان خواهر و برادر یک دعا میکنم خدایا تو را به حق محمد و آل محمد در تمام کارها فکر و گفتار و رفتار در تمام کارها ما را از همه تندرویها و کندرویها و افراط و تفریطها و از هر لحظهای که از راه مستقیم دور شدیم گذشتههای ما را ببخش و از این به بعد ما را در راه مستقیم قرار بده.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»